Locke با بازی تام هاردی موقعیت یک مهندس ساختمانی را به تصویر میکشد که در شبی که پروژه مهمی را بر دوش دارد با خبر میشود زنی که فقط یک شب با او هم بستر شده در حال وضع حمل است. اون خانواده و محیط کار خود را ترک کرده و به قصد بیمارستانی که آن زن در آن بستری است، راهی جاده میشود. فیلم از لحظه آغاز این تصمیم تا به دنیا آمدن کودک را در بر میگیرد.
همانطور که از خلاصه داستان فیلم میتوان حدس زد تمامی فیلم در ماشین لاک می گذرد.ساخته استیون نایت باتوجه به ساختاری که دارد حوصله هر مخاطبی را بر نمیتابد. لوکیشنی محدود فیلم باعث شده تنها راه تزریق اطلاعات تماسهای تلفنی شخصیت اصلی آن باشد.
البته همه اینها موجب نمیشود فیلم ضربآهنگ بصری خود را از دست بدهد. لاک از حیث تدوین و کارگردانی فیلم خوش ریتمیست. کارگردان سعی کرده تا جایی که مقدور است با تنوع در زوایا، اندازه نماهای دوربین و همچنین استفاده از سوپراینپوز(برهم نمایی تصویر) از یک نواختی تصویر بکاهد. که البته در این امر موفق بوده. در فیلمنامه هم تلاش شده با اضافه کردن پدر فرضی که لاک گهگاهی با او صحبت میکند به شخصیت لاک عمقی چند لایه داده شود و دلیل این تصمیم آنی لاک شکل معقولتری به خود بگیرد.
لاک فیلم تعهد است. تعهد به هر قیمتی. تعهد به کار و زندگی. در این گذر اگر خیانتی نیز صورت میگیرد باید به عواقبش متعهد بود و از این مهم فرار نکرد. لاک یک شب خوب کنار خانواده، به همراه تماشای بازی فوتبال تیم محبوبش به همراه فرزندانش را به خود زهر میکند. کارش را رها کرده و از همه به هیچ میرسد فقط به این خاطر که میخواهد بر خلاف پدر خود انسانی متعد به کرده خویش باشد.
در سالهای اخیر فیلم دیگری به نام Buried نیز ساخته شده ک ماجرای آن در داخل یک تابوت میگذرد. به لحاظ ریتم و کشش داستانی و خلق ماجرا Buried فیلم بهتریست اما مفهوم انسانی که در لاک به چالش کشیده میشود بمراتب عمیقتر مینماید.