از اواخر ده 90 تا به امروز دوستداران سینما فیلم های بی شماری را با تم تقدیر دیده اند . تقدیر و نقش آن در زندگی انسان و میزان دخالت آدمی در این باب. و مثل هر موضوع دیگر این مبحث هم به دور از نگرشهای منفی و مثبت نیست.
اکثرا فیلم هایی با این تم دارای روایت های متقاطع و یا ساختاری اپیزودیک اند که البته این نوع جهان بینی و برای طرح چنین صورت مساله هایی و بعضا جواب هایی، چنین فرمی کمک و تاثیر شایانی میگذارد.
فیلم یازده و چهارده دقیقه هم بیرون از این قاعده نیست. در شرایطی که تماشاچی امروز سینما با این فرم روایت آشنایی کاملی دارد(البته در ایران رو عرض نمیکنم ! ) ساختن چنین فیلمی هایی دل شیر می خواهد چرا که هم باید در فرم ایجاد نو اوری کرده باشند درثانی بازگو کننده مطلب جدیدی باشند. و این کاری ست که می توان گفت گرگ مارکس از عهده آن به خوبی بر آمده.
داستن فیلم در ساعت 11:44 دقیقه نیمه شب همزمان با یک تصادف ماشین آغاز می شود. در ادامه به ترتیب ما به عقب بر می گردیم و داستان را به صورت اپیزودیک با 5 نفر(گروه) دنبال می کنیم . در هر اپیزود زمان کمی به عقب بر گشته و هنگامی که دوباره به حدود ساعت 11:44 می رسیم به اپیزود بعدی راه پیدا میکنیم . این فرم تا آخر فیلم تکرار می شود.
فیلم یازده و چهارده دقیقه هم بیرون از این قاعده نیست. در شرایطی که تماشاچی امروز سینما با این فرم روایت آشنایی کاملی دارد(البته در ایران رو عرض نمیکنم ! ) ساختن چنین فیلمی هایی دل شیر می خواهد چرا که هم باید در فرم ایجاد نو اوری کرده باشند درثانی بازگو کننده مطلب جدیدی باشند. و این کاری ست که می توان گفت گرگ مارکس از عهده آن به خوبی بر آمده.
داستن فیلم در ساعت 11:44 دقیقه نیمه شب همزمان با یک تصادف ماشین آغاز می شود. در ادامه به ترتیب ما به عقب بر می گردیم و داستان را به صورت اپیزودیک با 5 نفر(گروه) دنبال می کنیم . در هر اپیزود زمان کمی به عقب بر گشته و هنگامی که دوباره به حدود ساعت 11:44 می رسیم به اپیزود بعدی راه پیدا میکنیم . این فرم تا آخر فیلم تکرار می شود.
فیلم قصد طرح این موضوع را دارد که تا چه حد رفتار ما می تواند بر اطرافمان تاثیر بگذارد و مضاف بر اینکه آدمی پاسخ گناهانش را در همین جهان میگیرد، حال هر کدام از ما به نحوی متفاوت.
گرگ مارکس در انتقال این پیام موفق بوده و می توان گفت فیلم چه از حیث محتوا و چه از حیث فرم قابل ستایش است.
فیلم به ظاهر با بوجه کمی ساخته شده و کار اول کارگردان آن به شمار می رود. با این حال فیلم از حیث کارگردانی قابل تامل است که از دلایل آن می توان به زمان بندی دقیق، استفاده از جزئیات و همچنین ریتم و ضرب آهنگ بجای فیلم که البته حاکی از دکوپاژی حساب شده دارد اشاره کرد. حرکات به جای دوربین روی دست و فضا سازی عالی فیلم هم دیدنی ست. در مقوله فیلمنامه هم می توان به روایت منطقی اثر (در کلیت فیلم)، نوع اطلاع دهی، تیپ سازی کاراکتر ها و بوجود آوردن موقعیت های طنز به جا و دیالوگ نویسی موجز آن صحبت کرد.در کل گرگ مارکس توانسته یک کمدی- تریلر سیاه تفکر بر انگیز را در فرمی جذاب و عامه پسند به نمایش بگذارد. تماشای این فیلم رو به همه خوانندگان وبلاگ تاریخ سینما توصیه میکنم.
