سینما این هنر نو پا در طول عمر صد ساله خود نظریات و تفکرات متفاوتی را به خود دیده است. آشنایی با تاریخ سینما ما را در هرچه بهتر فهمیدن فیلمهای پیش رو یاری می کند. در این سری مقالات قصد داریم به بررسی مختصر جنبشها و مکاتب سینمایی بپردازیم. بدیهی است فراز و فرودهایی که هر جنبش به خود دیده، بیش از صفحاتی است که ما در “تایم کد” به آن اختصاص داده ایم. غرض آشنایی مختصر با این جنبشهاست. امیدواریم این نوشتار انگیزه لازم را جهت کندوکاو و مطالعه عمیقتر در باب تاریخ سینما در دل خوانندگان خود ایجاد کند.
سینما شوروی
ویژگیها
– پایان غم انگیز
– ایوان ماژوخین بازیگر مهم این دوره بود
– فیلمسازان مهم این دوره : آیزنشتاین – کوله شوف – پودوفکین – ورتوف
مکتب مونتاژ شوروی
بی شک زادگاه مکتب مونتاژ شوروی است. عمر ساخت فیلمهای نمونهی در این مکتب بیش از شش سال طول نکشید. ولی این دوره از آن جهت در تاریخ سینما قابل ذکر است که تلفیق و ترکیب نماها به عنوان مونتاژ اهمیت پیدا میکند. کلمه ی “فرمالیسم” در سینما به موضوعات زیادی اطلاق شده است ولی این نام برای اولین بار بر روی همین مکتب مونتاژ گذاشته شد.
“اعتصاب” اولین فیلم مهم این دوران است.
ویژگی های روایی
– شخصیت ها فردی اهمیت کمتری دارند و نیروهای اجتماعی سرچشمه مناسبات علت و معلولی هستند.
– هیچ رویداد غیر طبیعی در فیلم وجود ندارد.
– تاکید بر پایگاه طبقاتی شخصیتها
– شخصیت فیلم میتواند نماینده یک طبقه اجتماعی باشد یا یک تیپ آشنا (مثل مادر)
– تودهها بعنوان قهرمان فیلم در نظر گرفته میشدند.
ویژگیهای ساختاری
– هر کنش به دو نما یا بیشتر خرد می شد (برخلاف هالیوود که هر کنش در یک نما اتفاق می افتاد)
– تدوین موازی ( نشان دادن دو رویداد به طور همزمان و پی در پی)
– عدم استفاده از زاویه دوربین eye level (هم طراز چشم)
– قاب بندی های کج ، استفاده از خط افق در پایین قاب
– استفاده از نابازیگر
– استفاده از نماهای غیر دایجبتیک ( در فیلم اعتصاب گاوی قصابی می شود، که هیچگونه رابطه زمانی،مکانی و علی با کارگران ندارد_مونتاژ مفهومی)
اختلاف پودوفکین و آیزنشتاین
– پودوفکین : نمایA + نمایB = نمای AB
آزمایش معروف کوله شف و پودوفکین
این استاد و شاگرد با هم دست به کار شدند تا نظریه ی خود را ثابت کنند :
الف) نمایی ممتد و بصورت close-up به مدت چند دقیقه از موژوخین گرفته شد.
ب) سه نمای مختلف دیگر نیز گرفته شد : 1.بشقاب سوپ روی میز 2.تابوت حاوی نمای یک زن 3.دختر بچه ای که با عروسک بازی می کند
ج) همه ی این نماها به همان نمای ممتد موژوخین قطع شد. یعنی موژوخین+بشقاب+موژوخین+تابوت…
پ) این شش پلان که در همه ی آنها نمای موژوخین ثابت بود برای مردم نمایش داده شد.
مردم با دیدن این فیلم گفتند موژوخین بازیگر بزرگی است ! چون در هر صحنه، حالت مربوط به آن نما را گرفته است و این باعث خوشحالی کوله شف و پودوفکین شد.
– آیزنشتاین : نمای A+B=C مونتاژ دیالکتیک
آیزنشتاین با تدوین دیالکتیک می خواست معنای سومی خلق کند . مثلن میگفت که ما در یک نما چاقو و در یک نما قلب را نشان دهیم و از طریق این دو نما که به هم قطع می شود مفهوم سوگواری را به تما شاگر منتقل کنیم .
آیزنشتاین اعتقاد به استعاره ادبیاتی داشت مثلا فرض کنید کلمه « تیزهوش» از دو کلمه « تیز » و « هوش » تشکیل شده است در حالی که هر دو معنای مجزایی دارد که در ترکیب با یکدیگر معنای جدیدی را ایجاد می کند . او می خواست این موضوع را به سینما بکشاند .
از فیلم های نمونه ای این مکتب می توان به اعتصاب (۱۹۲۵) ، رزمنا و پودمکین (۱۹۲۵)، اکتبر(۱۹۲۷) از آیزنشتاین و مادر (۱۹۲۶) از پودوفکین اشاره کرد.
فروپاشی مکتب
در فیلم های نمونه ای این مکتب یک کاراکتر خاص زیاد مطرح نمیشود. معمولن شخصیتهای داخلی فیلم بصورت جمعی و گروهیاند. به همین دلیل بیشتر از نابازیگر ها در این فیلمها استفاده میشد. در سال ۱۹۳۰ وقتی استالین به جای لنین در راس حکومت کمونیستها قرار گرفت، دستور داد فیلم های عامه پسند ساخته شوند. به این ترتیب این مکتب در سال ۱۹۳۰ فروکش کرد و بعد ها کارگردانان از این مکتب تاثیر گرفتند.