StockMusic.irGraphicFarm.ir

در دنیای تو ساعت چنده

saat

در این شلوغی فیلم‌های شتاب زده و شعاری این روزهای جشنواره که قصد دارند به زور روایت مقاطع، دیالوگ های پر زرق و برق و تعدد شخصیت هایشان هیجان را در دل مخاطب بیدار کنند، فیلم صفی یزدانیان با موسیقی بی‌بدیل خود و کاراکتر‌های منحصر به فردش حکم دیازپام ده را ایفا می‌کند.

گلی بعد از چندین سال زندگی در فرانسه تصمیم می‌گیرد به زادگاهش باز گردد. فرهاد در رشت به استقبالش می رود او از کوچکترین جزئیات زندگی گلی باخبر است اما گلی او را بخاطر نمی آورد.
“جادوی پرده نقره ای” اینجاست که معنی پیدا می‌کند. عاشقیت سیال در تار و پود فیلم بیننده اش را با پرتاب به جهان رویاهای فرهاد، ساعاتی از دنیای خود جدا می‌کند.
برخلاف برخی از دوستان که فیلم را در ستایش کشور فرانسه می‌دانند بنظر نگارنده اتفاقن «در دنیای تو ساعت چنده» فیلمی بشدت ایرانی ست. صرف استفاده از یک زبان یا اشاره به یک فرهنگ خاص فیلم را تبدیل به محصولی تبلیغاتی در مدح آن کشور نمی‌کند. شاید جور دیگر باید دید! جایی از فیلم در حاکی که گلی از بارش باران ابراز خوشحالی می‌کند فرهاد می‌پرسد: چرا؟ شما که تو فرانسه هم بارون دارد! و گلی در جواب می‌گوید، فرق می کنه اونجا بارونه این جا وارش.


IMG14524961

چه کاراکتر بی نظیریست این فرهاد با بازی علی مصفا. خود را در دنیای گلی قرار می دهد و لحظه به لحظه‌ی او را زندگی می‌کند و حتی جزئی ترین‌ها هم از دستش در نمی‌رود، مثل علامت گذاشتن گلی روی دستش! یا لحظه ای در کودکی که گلی اسم فرهاد را به زبان می‌آورد و فرهاد این چنین ابراز خوشحالی می‌کند: اسم من تو گلوی گلی.
یزدانیان قرار نیست با فیلمش مشکلی از مشکلات جامعه را حل یا بازگو کند. قرار نیست بیانه ای صادر شود، رازی کشف گردد یا معمایی حل شود. همچنین در ظاهر با پلات یا کارگردانی پیچیده ای هم روبرو نیستیم. فقط قرار است لحظاتی در دنیای فرهاد وارد شویم تا شاید فراموش شده‌های زندگی خود را دریابیم و بدانیم در این هیاهو زیستن دوست داشتن و دوست داشته شدن را یاد برده‌ایم.

لیلا-حاتمی-در-فیلم-در-دنیای-تو-ساعت-چندهwww.araas-3

نمی‌دانم چرا خوابیدن فرهاد در انتهای فیلم من رو یاد بی‌خوابی نولان انداخت. وقتی هردو به مقصود خود می‌رسند وقت یک خواب شیرین فرا می‌رسد. و چه دیالوگ دراماتیکی است اخرین دیالوگ فیلم که از زبان فرهاد می‌شنویم: «می ارزید!». پس از ادای این جمله به یک باره هرآنچه بر فرهاد گذشته جلوی چشمانمان به صف می‌شود. فقط ای کاش چراغ های سالن کمی دیرتر روشن می‌شد تا ما هم برای چند دقیقه چشمان خود را می‌بستیم، مطمئنن می ارزید!

آنونس فیلم

به این پست چه امتیازی می دهید؟

1 / 5. 1

ارسال دیدگاه

بازگشت
پشتیبانی تلگرام
کانال تلگرام
اینستاگرام
ایمیل
تلفن
دیگر وب سایت های ما
یکی از روش های زیر را برای بازیابی رمز عبور انتخاب کنید